سواد مالی تفاوت نیاز و خواسته، نحوه پسانداز و سرمایهگذاری صحیح را آموزش میدهد. این دانش است که کمک میکند ما با تسلط بر این موضوع که چقدر پول میخواهیم و چرا، به اندازه تلاش کنیم و از درآمد، ثروت و حیاتمان لذت ببریم.
در مسیر زندگی مالی هر فرد مقاصد تعریفشدهای وجود دارد که با شناخت آنها میتوان در مسیر درست به اندازه تلاش کرد. نه آنقدر زیاد که خستگی و تکرار، انگیزه را کم کند و نه آنقدر کم که دستاوردی به دنبال نداشته باشد.
مقصد اول: تعادل مالی
از ابتدای قرارگیری در مسیر شغلی فرد آغاز میشود. در این مسیر که به تعادل مالی ختم میشود هزینه و درآمد برابر هستند. درآمد فرد آنقدری است که بتواند هزینههای روزمره و نیازهای ابتداییاش را پوشش دهد اما فرصت ریسک کردن ندارد. در این مسیر باید بر روی کاهش هزینهها تا حد امکان، توسعه فردی و افزایش مهارتهای شغلی و پسانداز تلاش کند.
هر شخصی که شغلی دارد، زمانش را به نرخ مشخصی میفروشد و در برابر فروش زمان، درآمد کسب میکند. پس باید حساب همهچیز را داشته باشد. درآمدش باید خرج خوراک، پوشاک، قبض، قسط، حملونقل و اجاره او را پوشش دهد. برای ادامه دادن باید محاسبه کند این هزینهها و درآمد سالانهاش میتواند او را برای ده تا دوازده سال آینده پشتیبانی کند یا خیر. در صورتی که از نقطه سربهسر عبور کرد، میتواند به سمت مقصد دوم حرکت کند. ناگفته پیداست در این محاسبات لحاظ کردن تورم و ارزش زمانی پول نیز باید در نظر گرفته شود.
مقصد دوم: استقلال مالی
فردی که در تعادل مالی قرار دارد، خیالش از فردا راحت، اما همچنان به پول و درآمد ثابتش وابسته و نیازمند است. اگر شغل فرد از دست برود، زندگی سخت خواهد شد. برای ماندن در مسیر همچنان باید بر توسعه فردی و کم کردن ریسکهای مالی تمرکز داشته باشد. در صورتی که درآمد فرد برای مدت ده سال آینده بتواند بالاتر از نقطه سربهسرش باشد وارد مسیر به مقصد سوم میشود.
مقصد سوم: سرزندگی مالی
در این مسیر حالا میتواند با خیال راحت برای تفریحات پیوسته، هزینه کند: صرف غذا در رستوران بهصورت هفتگی، چند مسافرت در سال، ورزشهای گرانی مانند گلف و اسبسواری…
در صورتی که درآمد سالانهاش، بتواند هزینه مراحل قبل و تفریحاتش را برای ده سال پیش رو پشتیبانی کند میتواند درصد کمی از آن را برای سرمایهگذاری نیز کنار بگذارد. البته همچنان وابستگی به درآمد ثابت وجود دارد اما حالا زندگی به او لبخند میزند و وارد مرحله چهارم میشود.
مقصد چهارم: امنیت مالی
حالا درآمد فرد به میزانی رسیده که اگر حادثه غیرمترقبهای پیش بیاید مشکل مالی نخواهد داشت. در این مسیر ریسکپذیری فرد بیشتر میشود. درصد بیشتری از پساندازش را به سرمایهگذاری و خرید بیمه اختصاص میدهد.
اگر با درآمد سالانهاش بتواند هزینههای مراحل قبل و پوشش هزینههای غیرمترقبه را پرداخت کند به امنیت مالی رسیده و میتواند به سمت آزادی مالی برود.
مقصد پنجم: آزادی مالی
در مسیر آزادی مالی بازدهی ناشی از سرمایهگذاریها تمامی هزینههای مراحل قبلش را پوشش میدهد. زمان آن رسیده که بر مدیریت ریسک و موفقیت مالی تمرکز داشت. با مشورت مشاور سرمایهگذاری کاردان، سبدی از داراییهای سرمایهای تشکیل دهد و از سود مرکب آنها بازدهی کسب کند. اگر پنجدرصد بیش از مبلغ سرمایهگذاریاش بازدهی داشته باشد، میتوان گفت به آزادی مالی رسیده است.
در این مرحله آزادی انتخاب در دسترستر از همیشه است. فرد میتواند علایق شغلی خود را دنبال کند و نه فقط برای درآمد که برای لذت از شغل، کار کند. نوبتی هم باشد، نوبت برآورده شدن آرزوهاست.
مقصد ششم: رستگاری مالی
پس از آزادی مالی، وقت برآورده شدن آرزوهای مادی فرد است. حالا آنقدر پول دارد که انتخاب کند چه شغلی داشته باشد، چه تفریحاتی را انجام دهد، خودروهای لوکس، هواپیما، کشتی کروز و جزیره بخرد!
تصور رایج اشتباهی وجود دارد که همه خود را در دهکهای متوسط درآمدی میبینند، درحالیکه ممکن است با محاسبه درآمدها و هزینهها جایگاهی در دهکهای سوم بالایی داشته باشند. انتخاب مقصد اشتباه باعث میشود افراد بیش از اندازه و بیهوده تلاش کنند و زمانی که در رسیدن به مقاصد موفقیتی بهدست نمیآورند، انگیزه خود را از دست داده و خسته میشوند.
وقتی اکثر ضربالمثلهای فارسی با موضوع پول و ثروت محوریت منفی دارند، دور از انتظار نیست بیش از آنکه بیپول باشیم، احساس بیپولی کنیم! شاید به نظر برسد در شرایط بیثبات و تورمی ایران این مفاهیم تنها تئوری و دور از شرایط واقعی است؛ اما تجربه ثابت کرده که اتفاقا در شرایط ایران توجه و درک درست برنامهریزی مالی و سرمایهگذاری بسیار مفید بوده و برای دستیابی به اهداف مالی لازم و قابل اجراست. همیشه مشورت و همفکری با مشاوران مالی و سرمایهگذاری راهگشا و موثر خواهد بود.
شما فکر میکنید در مسیر کدام مقصد قرار دارید؟ تصور میکنید برای رسیدن به مقصد به اندازه تلاش میکنید؟
بدون دیدگاه